صدای آهنگ بی کلامی که از کامپیوتر پخش می شه توی موزه پیچیده، بوی غلیظ قهوه های علی کافه میاد و صدای کار کردن بخاری برقی زیر میز هم تو پس زمینه است. من نشستم پشت میز و دارم فیزیولوژی جانوری می خونم، یکم اونطرف تر آقای صاد و خانم سین دارن برای امتحان جامع میخونن و تو فضای اصلی موزه الف و آقای میم، هر کدوم به نحوی مشغولن
بوی قهوه و صدای آهنگ سینما پارادایزو و متن کتاب رو می بلعم و با خودم فکر می کنم احتمالا چند سال دیگه، هر جایی باشم حسرت این روزا، این برهه از زندگیم رو میخورم، این آرامشای کم عمر وسط تلاطم و جریان تند این روزا.

چگونه بیولوژک تبدیل به طبیبک شد

حرص می خورم از دست خودم :/

کوتاهه ولی خیلی وقته که میخوام بنویسمش

صدای ,قهوه ,بوی ,تو ,رو ,آقای ,و صدای ,صدای آهنگ ,می بلعم ,بلعم و ,کتاب رو

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه لباس زنانه سایز بزرگ برند MOHER کاشی سرامیک و شیرآلات و تجهیزات خانه و آشپزخانه حسابداری و حسابرسی جهانگردی درسو اوزالا "دارا"دوست خداست،بیاید،غمی ازبین ببردشادی زاید اموزش و یادگیری دیجیتال مارکتینگ نمایندگی لپ تاپ اچ پی در کرج بانک نرم افزار های عالی و رایگان تولید و پخش ملایی